مجموع نظرات: ۰
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۲
۰ نفر

 حالا دیگر در آخرین روزهای سال ۲۰۰۶ میلادی و ۱۳۸۵ خودمان، در حالی که بشر دو پا به خیلی از بیماری‌ها غلبه کرده و قدم به ماه گذاشته است، پناه بردن به فال‌گیرها، رمال‌ها و دعانویس‌ها و مدعیان انرژی درمانی برای حل مشکلات، خیلی خنده‌دار به نظر می‌رسد!

رمالی

 به گزارش همشهری آنلاین، اما واقعیت این است که در کنار این همه پیشرفت، جماعت فریبکار رمال‌ها بدتر از جادوگران عصر غارنشینی، افتاده‌اند به جان آدم‌های خرافاتی دنیای مدرن. آن‌ها با وعده حل تمامی مشکلات از بیماری‌های صعب‌العلاج گرفته تا گشودن بخت بسته و... دست به هر کاری می‌زنند، از کلاه‌برداری‌های میلیونی گرفته تا اغفال و آزار و اذیت زنان و دختران... ن. این شماره به بهانه دستگیری «غلام رمال»، جوانی که هفته گذشته به اتهام اغفال و آزار و اذیت زنان جوان در خانه شیطانی خود در خیابان پرستار دستگیر شد و در بازجویی‌ها به آزار و اذیت دختران و زنان زیادی به بهانه گشودن بخت‌شان اعتراف کرد، برای رمال‌ها، فالگیران، دعانویس‌ها و... پرونده سازی کرده‌ایم ...

مردی با آی‌کیوی صفر، طعمه‌هایی با آی‌کیوی زیر صفر

در شعبه دو دادیاری دادسرای جنایی در انتظار آمدن غلام رمال ایستاده ام. مردی که با آن‌که خودش به حداقل هفت مورد آزار و اذیت زنان و دختران در دخمه سیاه فال‌گیری‌اش اعتراف کرده، اما پلیس آمار قربانیان او را خیلی بیشتر از این‌ها می‌داند. قربانیان او زنان ساده لوحی بوده‌اند که بسیاری از آن‌ها از ترس آبرویشان شکایت نکرده‌اند.

در فاصله آمدن مرد رمال سعی می‌کنم چهره این مرد را در ذهنم مجسم کنم، فکر می‌کنم او باید مردی نحیف با لباس‌ بلند و چروکیده باشد - مثل «جوکی‌های» هندی - با موهای بلند و ژولیده -شبیه راسپوتین، اغفال‌گر بزرگ دربار تزاری- مردی که با وردهای نامفهومش و برق چشمانش آدم را مسحور می‌کند، عجیب و راز آلود...

نیم ساعتی از انتظار من و عکاس گذشته است که سرباز لاغراندامی، جوانی را که ژاکت بافتنی قرمزی به تن دارد، دستبند زده به داخل شعبه می‌آورد، از گفت‌وگوی سرباز و قاضی دادسرا با ناباوری می‌فهمم مرد جوان، همان غلام رمال است، اما عجیب این‌جاست که او هیچ شباهتی با تصورات پیش ساخته من ندارد؛ یک جوان معمولی که به نظر نمی‌رسد هیچ ویژگی خاصی داشته باشد. من نمی‌توانم بفهمم که او چه‌گونه توانسته است دست به اغفال زنان بزند ...

«شهلا» یکی از دختران جوانی است که به دخمه شیطانی غلام رمال در خیابان مختاری  پیروزی پا گذاشته و به بهانه دور کردن جن‌هایش به طرز غیر قابل باوری از سوی او مورد آزار قرار گرفته است، او نخستین شاکی‌ای است که راز دخمه سیاه مرد رمال را در کلانتری ۱۲۱ «سلیمانیه» فاش کرد.

او هنگامی که در برابر قاضی قرار می‌گیرد در توضیح ماجرای سیاه می‌گوید: «قیافه‌ام بد نبود، تحصیلات و وضع زندگی خوبی هم داشتم، اما نمی‌دانم چرا خواستگار خوبی برایم نمی‌آمد. اوایل زیاد توجهی به موضوع نداشتم، اما وقتی حرف و حدیث‌ها شروع شد که بختم بسته شده و طلسم شده‌ام و... اعصابم به هم ریخت. باز هم به خودم گفتم این‌ها حرف‌های بی سر وته یک مشت آدم خرافاتی است که کاری جز غیبت کردن ندارند، اما وقتی می‌دیدم دوستانم با شرایطی خیلی پایین‌تر از من، خواستگاران خوبی پیدا کرده‌اند، کم کم باورم شد طلسم شده‌ام.

این‌طوری بود که افتادم دنبال رمالی و بخت گشایی و دعانویسی، در همین گیرودار یک روز از یکی از دوستانم شنیدم مرد رمالی به نام «غلام رمال»، در خیابان مختاری  پیروزی قدرت عجیبی برای شکستن طلسم دارد، وقتی که دوستم از قول عمویش از قدرت این مرد در بخت گشایی حرف زد، احساس کردم او می‌تواند اکسیر خوشبختی را دو دستی به من هدیه کند. بنابراین با اصرار از دوستم و مادرش خواستم به خانه مرد رمال برویم، اگر چه دوستم و خانواده اش مخالف رفتن ما بودند، اما سرانجام با اصرارهای من پذیرفتند و با یکدیگر به خانه مرد شیطانی رفتیم.

هنوز دقایقی از ورود ما به خانه غلام رمال در طبقه اول آپارتمان نگذشته بود که او از من خواست مشکلم را برایش توضیح دهم، ‌ من هم تمام زندگی‌ام را از آن وقتی که یادم می‌آمد برایش تعریف کردم.

مرد رمال در حالی که وردهای نامفهومی می‌خواند و روی کاغذ خط می‌زد، از دوستم و مادرش خواست در طبقه اول بمانند و مرا به پارکینگ خانه برد. او سپس مرا به داخل اتاقک کوچکی که در گوشه‌ای از پارکینگ با پارچه‌های سبز  درست کرده بود، کشاند و آنجا بود که سیاه ترین حادثه زندگی‌ام رقم خورد.

غلام بعد از ورود به این اتاقک در حالی که حرکات عجیب و غریبی انجام می‌داد و وانمود می‌کرد در حال گرفتن اجنه است از من خواست هر سوالی که از من می‌کند با «بله» یا «خیر» جواب بدهم، او چیزهای عجیب و غریبی از من پرسید؛ از این که آیا جن‌هایم را می‌بینم، یا این که تا کنون با مرد نامحرمی ارتباط داشته‌ام. وقتی که جواب همه آنها را با «نه» دادم، از من خواست به شمع روشنی که وسط اتاق بود نگاه کنم و متاسفانه وقتی به خودم آمدم که از سوی او مورد آزار قرار گرفته بودم.»

آنها خودشان ساده لوح‌اند

«خودشان ساده لوح بودند، من چه کار کنم؟» غلام رمال، این جمله را می‌گوید و سپس ادامه می‌دهد: «آقای قاضی، همه نوع مشتری‌ای داشتم، از دکتر و مهندس گرفته تا آدم‌های بی‌سواد و عامی، اما همه‌شان آن‌قدر ساده لوح بودند که هر چه می‌گفتم باور می‌کردند. خیلی از آن‌ها آن‌قدر آدم‌های ساده لوحی بودند که بعد از آزار و اذیت هنوز هم متوجه نیت شیطانی‌ نمی‌شدند و فکر می‌کردند برای شکستن طلسم بدبختی‌هایشان این کار لازم بوده. سپس پول کلانی هم می‌دادند، بعضی‌هایشان حتی بعد از مدتی، از این‌که طلسم‌شان شکسته شده است، تشکر می‌کردند، در حالی که اگر ساده لوح نبودند باید شکایت می‌کردند یا آن‌که به بقیه می‌گفتند.»

غلام در حالی که سعی می‌کند خودش را بی‌گناه جلوه دهد و همه چیز را گردن ساده لوحی مشتریانش بیندازد، به حداقل هفت موردآزار و اذیت زنان و دختران جوان اعتراف می‌کند. من در حالی که از این همه ساده‌لوحی تعجب کرده‌ام، از اتاق می‌زنم بیرون در حالی‌که با خودم فکر می‌کنم آیا همه تقصیرها را باید گردن رمال‌ها انداخت، یا این مشتریان ساده‌لوح بودند که خودشان را قربانی کردند؟

رنگ و وارنگ از همه رنگ

به دلایلی می‌شود غلام رمال را در مقایسه با بقیه رمال‌ها و فال‌گیرها راستگو تر دانست، زیرا او به دلایلی که فقط خودش از آن سر در می‌آورد تیپ عجیب و غریبی برای خودش اختراع نکرده بود. بیشتر این افراد، تیپ و شکل ظاهری مختص خودشان دارند و در میان آنها همه نوع تیپی را می‌شود دید.

آنها مشتریانشان را به بهانه گشودن بخت به دکان کلاه‌برداری خودشان می‌کشانند، تا فال‌گیرهایی که تیپ ظاهری‌شان را شبیه مرتاضان و جوکی‌های هندی می‌کنند و با این ادعا که دوره‌های تخصصی فال‌گیری را در هند و پاکستان گذرانده‌اند، حق ویزیت‌های زیادی از مشتریان‌شان می‌گیرند.

برخی از آنها هم مانند رمال جنجالی اصفهان که ادعای جمجمه‌بینی داشت، با لباس‌های سفید و در حالی‌که صورتش از شدت گریم قابل تشخیص نبود، ماهی یک‌بار وارد جمع مریدانش شد، آن هم  روی صحنه‌ای که با مهارت با نورهای سفید نورپردازی شده بود. برخی از آن‌ها هم با همان تیپ‌های قدیمی با کشکول و با ظاهر درویشی دست به کلاه‌برداری می‌زنند. بقیه نوع‌هایش را خودتان پیدا کنید.

ادعاهای عجیب برای خالی کردن جیب شما

رمال‌ها، فال‌گیرها و دعانویس‌ها، همه اگر چه سرو ته یک کرباسند، اما برای آن‌که جیب مشتریان ساده لوحشان را راحت‌ترخالی کنند، هر کدام ادعای عجیب و غریب و سبک مخصوص به خودشان دارند. به این ترتیب کمتر می‌شود رمالی، فال‌گیری و دعانویسی را دید که از روش ابداعی هم صنف‌های خودش استفاده کند. برخی از آن‌ها مانند رمال مشهور اصفهان، مدعی بود که می‌تواند با نگاه کردن به هر کسی شکل واقعی او را در جهان بعدی بفهمد. او با راه رفتن در میان مریدانش که بیشتر از ثروتمندان و افراد تحصیل‌کرده بودند،

به هر کدام از آن‌ها می‌گفت که برای گناهی که کرده است شکل کدام حیوان است؛ خوک، گرگ، الاغ. بعد از آن‌ها می‌خواست در صورتی که می‌خواهند گناهشان بخشیده شود و به شکل انسان بمانند، مبالغی میلیونی به او بدهند، تا او وساطت‌شان را بکند.

برخی دیگر از آن‌ها هم مانند زن کلاه‌بردار  کرجی، که با همدستی همسرش جیب ده‌ها مشتری ساده‌ را خالی کرده بودند، ادعا می‌کرد از کودکی از قدرت درونی خود برای ماساژ درمانی و انرژی درمانی باخبر شده است و می‌تواند در مقابل دریافت حق ویزیت با نگاه کردن مشکل بیماران را بفهمد. بعد با ماساژ دادن یک نقطه از بدن هر فرد، او را درمان کند. برخی دیگر هم مانند غلام رمال، مدعی هستند که با جن‌ها در ارتباط هستند. راستی هفته گذشته یک فال‌گیر افغانی هم به دستور بازپرس دادسرای شهرری دستگیر شد، که مدعی بود با نوشتن وردهای عجیب و غریب می‌تواند از طلاق جلوگیری کند.

زبل‌خان این‌جا، زبل‌خان آن‌جا 

اگرچه تصور این است که این آدم‌های شیاد تنها در منطقه‌های فقیرنشین که مردمانش سواد و تحصیلات کمتری دارند، بیشتر وجود دارند، اما آنها در همه جا هستند، از شمالی‌ترین نقاط شهر تا حاشیه‌ها. تنها تفاوت‌شان هم در حق ویزیت و تزئینات دفترشان است، اما همگی یک کار انجام می‌دهند؛ کلاهبرداری!  

کد خبر 757385
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha